مدح و شهادت پیغمبرم اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
قـد رعنای رسول الله آخر سر شکست پایههای عرش از این داغِ درد آور شکست رحمةُ للعالمین بود و مصیبت ها چشید صبر کرد و حرمتش در بین هر معبر شکست جز علی و چند تن دور و برش یاری نبود در اُحد تنها شد و دندان او آخر شکست فتنۀ آن دو یهودی عاقـبت کاری شد و زهر آتش زد به جان او، دل دختر شکست گوشهای از شهر غوغای سقیفه شد بلند جسم او جان داشت اما حرمت منبر شکست خواست پیغمبر بگوید باز هم حق با علی است مردکی پرخاش کرد و قلب پیغمبر شکست بال خود را بست و سوی عرش اعلی پَر کشید سخت تنها شد امیرالمؤمنین، حیدر شکست بعد پیغمبر شرر بر خانۀ عصمت زدند در میان غربت این شهر نیلوفر شکست در میان دود و آتش با لگد بر در زدند در شکست و سر شکست و حرمت مادر شکست بار شیـشه دارد این بانـو کـمی آرام تر پشت در اصلا چه شد آیینه سرتاسر شکست پیـش چـشـمان ولی الله زهـرا را زدنـد پیش همسایه غرور فاتح خیبر شکست روز عاشورا که شد شبه پیمبر را زدند با شتاب نیزه، پهلوی علی اکبر شکست |